چگونگی اسلام آوردن ایرانیان همواره مورد توجه مورّخین‌ بوده است. اولین تماس جدّی‌ مسلمانان صدراسلام با ایرانیان به اسلام آوردن ایرانیان ساکن یمن باز می‌گردد.

هنگامی که اسلام در شبه‌جزیره عربستان توسعه یافت، ایرانیان ساکن یمن که حکومت آن زمان یمن را در دست داشتند، به اسلام ایمان آوردند. پیامبر اسلام –صلّی‌الله علیه و سلّم– «بازان» و بعد «شهر» را که از ایرانیان حاکم یمن بودند، امیر یمن کرد.

همین ایرانیان بعد از رحلت پیامبر –صلّی‌الله علیه و سلّم– و در زمانی که بسیاری از اعراب از اسلام برگشتند، به دین اسلام وفادار ماندند و خلیفه اول را در جنگ‌های اهل رده علیه اعراب مرتد یاری کردند.

 خلیفه اول مسلمین، فیروز فارسی و یارانش را در یمن کمک کرد تا بتوانند قیس را که از اعراب مرتد بود در این سرزمین شکست دهند.

دومین تماس مسلمانان با ایران باز به دوران حیات پیامبر اسلام –صلّی‌الله علیه و سلّم– باز می‌گردد. هنگامی که عمان و نواحی اطراف آن دعوت پیامبر –صلّی‌الله علیه و سلّم– را پذیرفت و اسلام آورد و به دنبال آن اسلام از طریق عمان به جزایر خلیج فارس و نواحی جنوبی ایران راه یافت.

سومین تماس اسلام با ایران به دوران خلافت خلیفه دوم مسلمانان باز می‌گردد.

در آن زمان مرزهای غربی ایران (عراق کنونی) عرب‌نشین بودند و آنها تحت تأثیر‌ دین داعیان اسلام، ایمان آوردند.

 اسلام آوردن اعراب ساکن ایران در سایر ایرانیان تأثیر‌ داشت و بدنبال آن اسلام در مرزهای غربی ایران رشد می‌کرد.

رشد اسلام در مرزهای غربی ایران همزمان بود با رشد مسیحیت در مرزهای شمالی ایران و رشد مانوی و بودا در مرزهای شرقی.

دلیل این رشد، فعالیت داعیان این ادیان و سخت‌گیری مذهب رسمی حاکم بر ایران و برقراری نظام کاست و طبقه‌بندی شده و سیستم تفتیش عقاید و فقدان آزادی بیان در ایران آن زمان بود. در چنین شرایطی بطور کلی زمینه برای رشد سایر ادیان از جمله اسلام در ایران فراهم بود. اما پیروان ادیان جدید در ایران توسط دین رسمی حاکم در ایران سرکوب می‌شد.

در این شرایط، آزادی پیروان سایر ادیان از جمله نومسلمانان ایران و حمایت از آنها انگیزه اصلی حمله مسلمانان به ایران بود.

 قبل از جنگ مسلمانان با دولت ساسانی یکی از شرایط مسلمانان آزادی دعوت و تبلیغ اسلام در ایران اعلام شده بود. تقاضایی که توسط رستم فرّخ‌زاد فرمانده سپاه ساسانی رد شد.

شکست سیاسی و نظامی ساسانیان در جنگ قادسیه زمینه را برای ورود اسلام به ایران و آشنایی مردم ایران با دین جدید فراهم کرد؛ اما آنچه که سبب رشد اسلام در ایران شد، زمینه اجتماعی تغییر دین در ایران بود.

«دین اسلام آزادی و حق امنیت را در ازای پرداخت جزیه نه فقط برای یهودیان و مسیحیان بلکه برای زرتشتیان، بت‌پرستان، آتش‌پرستان و مجسمه و سنگ‌پرستان نیز فراهم می‌کرد.»(سیر توماس آرنولد، تاریخ گسترش اسلام)

برداشته شدن نظام طبقاتی تاریخی در ایران و معافیت از خدمت نظام اجباری در ازای مبلغ ناچیزی، دو عامل مهم دیگر گرویدن بخش‌های زیادی از مردم ایران به اسلام بود.

با وجود ورود اسلام به ایران، پذیرش دین جدید توسط همه طبقات اجتماعی و در میان مردم همه شهرهای ایران یکسان نبود.

اهل صنعت و کشاورزان ایران سریع‌تر دین اسلام را می‌پذیرفتند؛ زیرا آنها در نظام سابق در طبقه پایین جامعه قرار داشتند و طبق دین قدیم شغل آنها سبب آلودگی آب و خاک می‌شود. در نتیجه بطور تاریخی مورد بی‌احترامی طبقه بالا قرار می‌گرفتند.

این افراد بعد از ایمان آوردن بلافاصله با دیگر مسلمانان، حتی حکّام‌ مسلمان برادر دینی می‌شدند و این امر انگیزه‌ای مضاعف برای اسلام آوردن بخش‌های زیادی از مردم ایران ایجاد می‌کرد.

سادگی دین اسلام و شباهت‌های برخی احکام عبادی اسلام با دین زرتشت مثل پنج بار عبادت خدا در روز (نماز)، اعتقاد به بهشت و جهنم و... به انتشار اسلام در میان عوام در ایران سرعت می‌بخشید.

 از طرفی همین مردم می‌دیدند که کسانی که اسلام نیاورده‌اند، از امنیت اجتماعی برخوردار هستند و این آزادی بیان و تحمّل‌ سایر ادیان به محبوبیت‌ اسلام می‌افزود.

در اواخر دوران خلافت خلیفه دوّم، ایشان دستوری صادر کردند که بزرگان هر منطقه از ایران که تا قبل از ورود اسلام به ایران داری جایگاه اجتماعی و سیاسی در منطقه خود برخوردار بودند از همان جایگاه سابق بهره‌مند شوند. این فرمان سبب حفظ نفوذ و تثبیت جایگاه خاندان اصیل ایرانی تا قرن بعد در مناطق مختلف ایران شد.

با وجود این مزایای اجتماعی، باز هم سرعت پذیرش دین اسلام مستلزم گذر زمان بود. تا زمان عباسیان در قرن ده میلادی هنوز نزدیک به نیمی از ایران زرتشتی بودند و برخی خاندان اصیل ایرانی و موبدان زرتشتی در ایران از نفوذ بالایی برخوردار بودند.

در زمان معتصم عباسی یک فرمانده مسلمان با شکایت یک مؤیّد‌ زرتشتی، امام و مؤذّن‌‌ مسلمانی را تازیانه می‌زند به این جرم که در ویرانی آتشکده زرتشتیان نقش داشته است.

مورّخین‌ از جمله شهرستانی می‌نویسند سه قرن بعد از ورود اسلام به ایران هنوز در عراق، فارس، کرمان، سجستان، خراسان، آذربایجان و حتی خود بغداد آتشکده‌ها همچنان روشن بوده است.

با توجه به این حقایق نسبت دادن زوال و نابودی کامل دین زرتشت و اجبار مردم بر تغییر دین و تحمیل اسلام بر مردم توسط فاتحین مسلمان امری محال است.(همان)

مسأله‌‌ای که باعث رشد اسلام در گذر زمان می‌شد، وجود سازمان دینی و داعیان قوی مسلمان در ایران و سکونت برخی صحابه و فرزندان آنها در ایران و ایجاد پیوند خانوادگی و قوم و خویشی میان آنها و ایرانیان بود.

از طرفی زرتشتیان ایران در این زمان فاقد سازماندهی و هماهنگی برای حفظ دین خود بودند و تعالیم این دین و آتشکده‌های آنها علیرغم گسترگی میدان فعّالیّت، بصورت انفرادی اداره می‌شد.

در قرن هشتم میلادی، سامان، از بزرگان بلخ از دین زرتشت خارج شد و اسلام را پذیرفت و زمینه را برای ظهور سلسله سامانیان فراهم کرد.

در اوایل قرن نهم میلادی کریم بن شهریار اولین پادشاه خاندان قابوسیه اسلام را پذیرفت و در سال ٨٧٣. م عده زیادی از آتش‌پرستان در دیلم تحت تأثیر‌ و نفوذ ناصرالحق ابومحمد اسلام را پذیرفتند.

در قرن بعد در سال ٩١٢. م حسن بن علی، بت‌پرستان و زرتشتیان سواحل دریای خزر را به اسلام فرا خواند.

در سال ١٠٠٣.م (٣٩٤.ه ) شاعر معروفی به نام مهیار از بومیان دیلم که آتش‌پرست بود به وسیله یک شاعر مسلمان به نام شریف الرضی به اسلام گروید و خود به داعی اسلام در آن منطقه تبدیل شد.

در دوران عباسی ایرانیان از نفوذ بالایی در دستگاه سیاسی خلافت برخوردار شدند و حتی بسیاری از فرماندهان عباسی، ایرانی بودند.

در همین دوران پدربزرگ ابن خردادبه، جغرافی‌دان معروف تحت تأثیر‌ و تبلیغ یکی از برامکه که جد‌ وی نیز قبلاً‌ زرتشتی و روحانی عالی‌رتبه آتشکده در بلخ بود، اسلام را پذیرفت.

اسلام آوردن افراد ذی‌نفوذ و رشد آنها در دستگاه سیاسی خلافت عباسی، عامل مهم دیگری برای انتشار اسلام در قرن سوم هجری بود.

تحوّل‌ مهم دیگر که به توسعه اسلام در ایران کمک کرد، استقلال سیاسی بخش‌هایی از ایران از خلافت عباسی بود. طاهریان، سامانیان و صفاریان‌، مسلمانان ایرانی مستقل از خلافت عباسی بودند که اجداد آنها زرتشتی بوده اما به توسعه اسلام کمک می‌کردند.

ظهور محدثین‌ و فقهای بزرگ اسلامی در ایران، سبب مهاجرت از دیگر نقاط جهان اسلام به ایران می‌شد و خود عاملی برای برتری تبلیغی دین اسلام نسبت به سایر ادیان خصوصاً‌ دین قدیم در ایران بود.

بطور کلی رشد اسلام در نواحی مرکزی و غربی ایران با سرعت بیشتری صورت می‌گرفت اما در نواحی شمالی خصوصاً‌ مجاورت دریای خزر و ماوراءالنهر، انتشار اسلام با کندی صورت می‌گرفت.

مهاجرت برخی از زرتشتیان متعصّب‌ و موبدان‌ آنها به هند و سایر نواحی نیز سبب می‌شد که سازماندهی دینی و تبلیغی منظّمی‌ میان زرتشتیان شهرهای مختلف ایران وجود نداشته باشد و این مسأله‌ زرتشتیان باقی‌مانده را در تعلیم و تربیت نسل آینده دچار مشکل می‌کرد.

از مجموع این مباحث می‌توان نتیجه گرفت اسلام آوردن ایرانیان نه حاصل زور و  اجبار، بلکه محصول فرایند زمان و نیاز اجتماعی جامعه ایران در آن عصر بوده است و علل مختلفی در شکل‌گیری این تحوّل‌ نقش داشته است.

 از طرفی ایرانیان بعد از پذیرش اسلام در قرن چهارم هجری به بعد، خود در توسعه اسلام در دیگر نقاط خصوصاً‌ مناطق شرقی کوشیدند.

چند قرن بعد همین ایرانیان در زمان حمله مغول با وجود ضدّیّت‌ مغولان با اسلام و نابودی آثار اسلامی در نواحی فتح شده، به دین اسلام پایبند ماندند که این پایداری علیرغم تحمّل‌ درد و رنج فراوان ناشی از حمله مغول، خود نشان دهنده عمق پیوند اسلام با سرزمین ایران است.

 

منابع :  

_ تاریخ گسترش اسلام، سی توماس آرنولد، ترجمه دکتر ابوالفضل عزتی، انتشارات دانشگاه تهران، ١٣٥٩

_ ابوبکر صدیق، محمد حسین هیکل ، ترجمه محمد مجدی، انتشارات جوانبخت، ١٣٨١

_ نگاهی به تاریخ ایران بعد اسلام،فریدون اسلام نیا، انتشارات احمد جام، ١٣٨٩

_ تاریخ تحولات اجتماعی در ایران، مرتضی راوندی، انتشارات امیر کبیر، ١٣٥٦

_ سرگذشت سامانیان، محمد جعفر نرشخی، نشر اهل قلم،١٣٨١

_ اسلام و ایران، محمد رضا افتخار زاده، نشر رسالت، ١٣٧٧

 

منبع: کانال مجتمع دینی صدرالاسلام بندر خمیر